ایلیاایلیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

ایلیا دلیل زندگی مامان وبابا

جشن تولد گل پسر مامان

عزیز دل مامان امروز قرار بودز برات جشن تولد بگیریم ولی چون  مادر و بابا جون  از شیراز  میخواستن بیان اینجا و اونا هم توی جشنت باشن ولی مسافرتشون یه هفته عقب افتاد و مجبوریم جشن رو یه هفته با تاخیر بگیریم ولی مطمئنم خیلی خوشحال میشی که مادر و بابا جون و خاله هم توی جشنت باشن . مادر به فدای تو                         روز تولد تو میلاد عشق پاکه           برای شکر این روز پیشانی ام به خاکه   ...
28 خرداد 1392

تولدت مبارک گلم

پسر گلم ٢ سال گذشت .دقیقا دو سال پیش روزهای آخر بهار اومدی و برای همیشه دنیای بابا و مامان و بهاری کردی عزیز دلم دو سال پیش همین ساعت بود که تو رو گذاشتن بغل مامان اون لحظه رو هیچ وقت یادم نمیره هیچ لحظه ای شیرین تر از اون لحظه برامون نیست و تو الان دو ساله ای هر روز که میگذره تو شیرین تر و عزیز تر میشی وقتی مامان صبح ها بیدار میشه و میره سر کار تا وقتی برمیگرده هر ساعت براش دهها ساعت میشه تا برگرده و تورو ببینه. پسر عزیز مادر هرروز بیشتر از روز قبل بهت وابسته میشم و روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که هدیه ای به این خوبی رو به من داد شیرین تر از عسلم برایت خوشبختی و عاقبت به خیری را دعا دارم و از خدا میخواهم همیشه و همه جا پشت و پن...
28 خرداد 1392

عکس

فداي چشمات شم گل مامان افتاب چشماتو اذيت ميكنه(مامان آتاب اذت ميكنه) اين دوتا عكسو عمه نسرين از وروجك مامان گرفته ايليا عاشق چتره اينم پسر دانشمند مامان كه از همه چيزو همه كس ميپرسه(عينك عمه نسرين و به چشش عشق مامان عاشق سرسره بازيه ...
11 خرداد 1392
1